معنی آب تاختن آب تاختن شاش کردن، ادرار کردن، پیشاب ریختنآب افکندن، آب انداختن، برای مثال ز قلب آن چنان سوی دشمن بتاخت / که از هیبتش شیر نر آب تاخت (رودکی - ۵۴۱) تصویر آب تاختن فرهنگ فارسی عمید