معنی اسم خاص اسم خاص در دستور زبان علوم ادبی اسمی که بر یک شخص یا چیز معیّن دلالت می کند مانند کوروش، انوشیروان، شبدیز، رخش و تهران تصویر اسم خاص فرهنگ فارسی عمید
اسم خاص اسم خاص یا عَلَم. آنست که بر فردی مخصوص و معین دلالت کند: حسن، جعفر، فریدون، جمشید، تبریز، شیراز، البرز، دماوند، شبدیز، رخش. و رجوع به عَلَم شود لغت نامه دهخدا
اسم عام اسم عام اسم جنس، در دستور زبان علوم ادبی اسمی که شامل اشخاص یا اشیای هم جنس می شود و بر یکایک آن ها دلالت می کند مانندِ مرد و اسب فرهنگ فارسی عمید
اسم ذات اسم ذات در دستور زبان علوم ادبی اسمی که مدلول آن در خارج وجود داشته، قائم به ذات باشد و دیده شود مانندِ کتاب، کاغذ و اسب فرهنگ فارسی عمید
استرخاص استرخاص ارزان دیدن. ارزان شمردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ارتخاص. لغت نامه دهخدا
اسم عام اسم عام اسم عام یا اسم جنس آنست که مابین افراد همجنس مشترک است و بر هریک از آنها دلالت کند: مرد، پسر، دختر، اسب، گاو، باغ، درخت. رجوع به اسم جنس شود لغت نامه دهخدا