جدول جو
جدول جو

معنی یادگار

یادگار
چیزی که برای یادآوری و یادبود به کسی بدهند، اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد، برای مثال یادگار جهان شدی و مباد / که جهان از تو یادگار شود (مسعودسعد - ۱۲۰)
تصویری از یادگار
تصویر یادگار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یادگار

یادگار

یادگار
یاد، خاطره، پسر پادشاه گرجستان، آنچه از کسی یا چیزی باقی می ماند، به صورت پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدیدمی سازد مانند یادگارعلی، یادگارمحمد
یادگار
فرهنگ نامهای ایرانی

یادگار

یادگار
اثر، نشان، چیزی که برای یادگاری و یادبود به کسی بدهند
یادگار
فرهنگ لغت هوشیار

یادگار

یادگار
یادبود، آنچه که از کسی به جا ماند و خاطره او را زنده نگه دارد، آنچه که به دوستی دهند تا در یاد دوست بمانند، یادگاری
یادگار
فرهنگ فارسی معین