مُرَکَّب اَز: بی + غذا، بی خوراک. بی طعام. بی قوت. رجوع به غذا شود، سخت عمیق. (یادداشت مؤلف)، که افغان کس را در آن کس نشنود. که افغان کس به کس نرسد: زیرا که بر این راه تاختن تان بس ژرف یکی چاه بی فغان است. ناصرخسرو. رجوع به بی داد، بی فریاد و فغان شود