جدول جو
جدول جو

معنی هم غذا

هم غذا
دو یا چند تن که با هم غذا بخورند، هم خوراک
تصویری از هم غذا
تصویر هم غذا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هم غذا

هم غصه

هم غصه
دو یا چند تن که با هم در غم و اندوهی شریک باشند، دو نفر که غم مشترکی دارند
هم غصه
فرهنگ فارسی عمید

هم آسا

هم آسا
همانند شبیه: وکواعب اترابا وکنیزکان هم بلا هم آسا هم زاد
هم آسا
فرهنگ لغت هوشیار

هم آوا

هم آوا
همصدا، دو چیز که صدایشان هم آهنگ و به موازات یکدیگر بر آید، یا دو کس که با یکدیگر آواز خوانند
فرهنگ لغت هوشیار

هم غصه

هم غصه
همدرد دو یا چند کس که بیک غصه و اندوه مبتلی باشند همدرد: همه هم حالت و هم غصه و همدردمنید پاسخ حال من آراسته تر باز دهید، (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

بی غذا

بی غذا
مُرَکَّب اَز: بی + غذا، بی خوراک. بی طعام. بی قوت. رجوع به غذا شود، سخت عمیق. (یادداشت مؤلف)، که افغان کس را در آن کس نشنود. که افغان کس به کس نرسد:
زیرا که بر این راه تاختن تان
بس ژرف یکی چاه بی فغان است.
ناصرخسرو.
رجوع به بی داد، بی فریاد و فغان شود
لغت نامه دهخدا