جدول جو
جدول جو

معنی هلهله

هلهله
صداهای درهم و هیاهوی مردم در جشن و شادمانی، صدا را در گلو گرداندن
تصویری از هلهله
تصویر هلهله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هلهله

هلهله

هلهله
سر و صدای حاکی از شادی و شعف. هورا. جوش و خروش:
چون نماند اندر میان بس فاصله
خاست از کشتی ّ دزدان هلهله.
مولوی
لغت نامه دهخدا

هلهله

هلهله
تنک بافتن جامه را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نزدیک شدن. (منتهی الارب) ، برگردانیدن آواز را در گلو. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، چشم داشتن، درنگی نمودن، بیختن آرد را به پرویزن، به لفظ ’هلا’ زجر کردن اسب را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

هلیله

هلیله
درختی است در هندوستان که رنگش زرد یا سیاه است و در طب از آن استفاده میشود
فرهنگ لغت هوشیار

هلیله

هلیله
درختی از تیره کمبرتاسه و از رده دولپه ای ها که دارای میوه بیضوی شکلی به اندازه یک سنجد ریز است. میوه این گیاه مصرف طبی دارد و خشک شده آن را به عنوان قابض به کار می برند، این گیاه خاص نواحی حاره است
فرهنگ فارسی معین

هلیله

هلیله
میوه ای خوشه ای کوچک از خانوادۀ بادام به رنگ زرد که مصرف دارویی دارد، درختی بزرگ با برگ های دراز و باریک که در هندوستان می روید و میوۀ هلیله از آن به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید