جدول جو
جدول جو

معنی لم یزرع

لم یزرع
زمینی که در آن زراعت نمی شود، غیر قابل کشت
تصویری از لم یزرع
تصویر لم یزرع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لم یزرع

لم یزرع

لم یزرع
نا کشتنی (فعل زمینی که زراعت نشود بایر. توضیح در امثال عبارت: فلان جا زمینی است لم یزرع بصغیه مجهول است ولی اغلب آن را لم یزرع بصغیه معلوم خوانند
فرهنگ لغت هوشیار

لم یزرع

لم یزرع
بایر. ویران. مقابل مزروع و دایر: زمین لم یزرع، بایر. اراضی لم یزرع، ویران که کشت نشود
لغت نامه دهخدا

لم یزلی

لم یزلی
منسوب به لم یزل. جاودانی. همیشگی. سرمدی:
بقا و عمر ورا در صحیفۀ ازلی
به خط لم یزلی ’دام عالیا’ دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

لم یزل

لم یزل
آنکه همیشه بوده است، پایدار، جاودانی و همیشه پاینده و بی زوال، و عبارت است از ذات حقتعالی
فرهنگ لغت هوشیار

لم یزل

لم یزل
آنکه همیشه بوده است. پایدار. جاودان همیشه و پاینده و بی زوال و عبارت از ذات حق تعالی (و لم یزل در اصل یزال بود، و چون لم جازم بریزال درآوردند آخرش را جزم کردند الف به التقای ساکنین افتاد). (غیاث) : موجود لم یزل، قدیم:
ای به گزین حضرت سلطان خسروان
وی جد تو گزیدۀ سلطان لم یزل.
سوزنی.
به توکل زیید وروزی را
وجه جز لطف لم یزل منهید.
خاقانی.
ناگزیر جملگان حی قدیر
لایزال و لم یزل فرد بصیر.
مولوی.
چون موسی بر لم یزل و لایزال حکمی کرد که او را استحقاق نبود داغ فرمان بر جبین خیال او نهادند. (کلیات سعدی مجلس سوم ص 11). تا وقتی که سلطان لم یزل و پادشاه ذوالمنن موقف سلطانی را به فضل رأفت و مرحمت بیاراست. (ترجمه محاسن اصفهان ص 14)
لغت نامه دهخدا