معنی کل کل کوتاه و بی تناسب مثلاً مرد کلکند، کله مثلاً تیغ کلکجی، خمیدگیروستا، ده، قریه، دیه، آبادی، دهکده، رستاق تصویر کل فرهنگ فارسی عمید
کل کل کَچَل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، خَشَنگ، چَسَنگ، طاس، دَغسَر، داغسَر، لَغسَر، اَصلَع، تَویل، تَزبز نرحیوان نر از قبیل گاو، گوسفند، بز و آهوگوسفند بی شاخ فرهنگ فارسی عمید