کف رفتن کف رفتن نمک ناشناسی کف زدن کش رفتن خو زدن دزدیدن بعیاری بردن: (بهر کف رفتن نهد انگشت بر حرفم حسود خرده گیری خرمنم را خوشه چینی کردنست)، (اشرف)، بفریب چیزی را از میان بردن، پول کسی را هنگام تبدیل به پول خود کم دادن فرهنگ لغت هوشیار
کاف ران کاف ران فَرْج زن، برای مِثال در تو تا کافی بُوَد از کافران / جای گَند و شهوتی چون کافِ ران (مولوی۱ - ۵۸) فرهنگ فارسی عمید