معنی عهد کردن عهد کردن عَهد کَردَن شرط کردن، پذیرفتن کاری یا شرطی، پیمان بستن شرط کردن، پذیرفتن کاری یا شرطی، پیمان بستن تصویر عهد کردن فرهنگ فارسی عمید