معنی صورت سازی صورت سازی ظاهر سازی، تزویر، حیله گرینقاشی، صورتگری، ساختن تصویر کسی یا چیزی تصویر صورت سازی فرهنگ فارسی عمید
صورت بازی صورت بازی صورت خود را به وضع و شکل دیگری ساختن، بهندی بهروپ گویند. (غیاث اللغات). عمل صورت باز. رجوع به صورت باز شود لغت نامه دهخدا
صورت ساز صورت ساز سازندۀ صورت. مصور. نقاش. صورتگر: از نسیم نفسم در چمن صورت ساز بشکفد غنچۀ تصویر بصد شادابی. سالک یزدی (از آنندراج). ، ظاهرساز. ریاکار. متظاهر. مزور. حیله گر. رجوع به صورت سازی شود لغت نامه دهخدا