پر کردن، بستن دهانه جو را، شیرین کردن شکر زدن، تاری چشم، کاهش گرمی مستی، باده مست کننده پارسی تازی گشته شکر، خرمای شکری بستن بند آب بستن سد نهر، بند و سدی که پیش آب رود بندند. یا سکر طبع. بستگی شاعر: ... و سکر طبع گشاده شود. مستی (شراب و غیره) مقابل هوشیاری، حالتی که بر اثر نوشیدن باده و غیره در شخص ایجاد شود، آنچه که مست گراند
مست شدن از نوشیدن شراب و مانند آن، حالتی که در اثر خوردن شراب یا عرق به انسان دست می دهد، مستی، شراب خرما یا هر مسکر دیگر، مقابلِ صحو، در تصوف عدم آگاهی به خویشتن، ازخودبی خودی
معرب شکر که طعام را بدان شیرین کنند. (غیاث). شکر معرب آن است. (آنندراج) (مهذب الاسماء) (دهار). رجوع به شکر شود، خرمای تر و نیکو، انگوری است که چون او را آفتی رسد از هم پاشد و آن بهترین انگورهاست. (آنندراج) (منتهی الارب) ، سکرالعشر، شبنمی است که بر درخت عشر منعقد گردد بپاره های نمک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از تحفۀ حکیم مؤمن). صمغی است که از درخت عشر یعنی اگر بیرون می آید در موضع گل وی خشک گردد جمع میشود و آنرا بدین نام خوانند. تیغال، شکرک کوهی. (الفاظ الادویه). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویه شود
می. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نبیذ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (مهذب الاسماء) ، هرچیز که مست کند. (منتهی الارب) (آنندراج) ، هرچیز که حرام است خوردن آن از میوه و جز آن، سرکه، طعام، کشوث، امتلاء و پری شکم، خشم و خشم پنهان. (منتهی الارب) (آنندراج)