جدول جو
جدول جو

معنی ستم کشیده

ستم کشیده
کسی که به او ظلم و ستم شده، مظلوم، ستمدیده
تصویری از ستم کشیده
تصویر ستم کشیده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ستم کشیده

ستم کشیده

ستم کشیده
ستم دیده. رنج دیده:
هر یک چو غریب غم رسیده
از راه زمان ستم کشیده.
نظامی
لغت نامه دهخدا

ستم کشیدن

ستم کشیدن
ستم بردن. جور کشیدن. انظلام:
اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی
نتواندی کشیدن به ستم دل چو سنگش.
خاقانی.
چه ستم کو نکشد از شب دیجور فراق
تا بدین روز که شبهای قمر باز آمد.
سعدی (خواتیم)
لغت نامه دهخدا

سختی کشیده

سختی کشیده
آنکه مدتها تحمل سختی کرده، مجرب آزموده، پریشان تنگدست، مظلوم
سختی کشیده
فرهنگ لغت هوشیار