معنی زن باره - فرهنگ فارسی عمید
معنی زن باره
- زن باره
- مردی که زنان را دوست دارد، زن دوست، زن باز
تصویر زن باره
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با زن باره
زنگباری
- زنگباری
- منسوب به زنگبار اهل زنگبار از مردم زنگبار، صمغی سیاه که از درخت صنوبر گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
نان باره
- نان باره
- آنکه درطلب نانست نان جوی نان خواه: کندتازه نانباره هرکسی درآن باره سازدنوازش بسی. (نظامی. گنجینه گنجوی. ص 153)
فرهنگ لغت هوشیار