جدول جو
جدول جو

معنی رمادی

رمادی
آنچه به رنگ خاکستر است، خاکستری، خاکسترگون
تصویری از رمادی
تصویر رمادی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رمادی

رمادی

رمادی
منسوب به رماد و رماده. خاکستری. تیره. خاکسترگون. خاکستررنگ. رجوع به ’گرگ دیزه’ شود، دارویی است مخصوص چشم از ترکیبهای قدیم که سازندۀ آن معلوم نیست. اشک چشم و رطوبتهای غریبه را خشک می کند و موجب قوت باصره و معالج درد چشم اطفال است. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی) ، منسوب است به رماده فلسطین و یمن. رجوع به رماده شود
لغت نامه دهخدا

رمادی

رمادی
شهری است در عراق و مرکز استان دیلم است و در نزدیکی فرات بین عراق و سوریه قرار دارد. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا

رمادی

رمادی
یوسف بن هارون الکندی، مکنی به ابوعمر. ترجمه حال او را حافظ ابوعبداﷲ الحمیدی در کتاب ’جذوه المقتبس’ آورده و چنین نویسد: ’گویا یکی از اجداد وی از مردمان ’رماده’ (موضعی در مغرب) بوده است. و او شاعری است بسیارشعر و سریعالقول و به جهت اشتغال در فنون نظم آثارش بین خاص و عام اشتهار و رواج کامل دارد و حتی بعضی از بزرگان ادب درباره وی گفته اند که: شعر به کنده آغاز شد و به کنده ختم گردید و مراد آنها امروءالقیس و متنبی و یوسف بن هارون است. و خود شاعر در قصیدۀ مدحیه ای که بهنگام ورود اسماعیل بن القاسم القالی به اندلس سروده اشاره به این قول کرده و گوید:
من حاکم بینی و بین عذولی
الشجو شجوی و العویل عویلی.
و رسیدن ابی علی القالی به اندلس در سال 330 هجری قمری اتفاق افتاده است. وسپس حمیدی وقایع و شمارۀ اشعار وی را ذکر می کند و از جمله گوید: مدتی در زندان بسر برد و از تألیفات او کتابی است در طیر. ابن بشکوال در کتاب ’الصله’ آرد که ’النوادر’ از آثار اوست. وفات وی بنا بقول ابن حیان در سال 403 هجری قمری اتفاق افتاده است. (از وفیات الاعیان ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا