معنی در سپوختن در سپوختن دَر سِپوختَن چیزی را به زور و فشار در چیز دیگر فرو کردن، سپوختن، فرو کردن چیزی را به زور و فشار در چیز دیگر فرو کردن، سپوختن، فرو کردن تصویر در سپوختن فرهنگ فارسی عمید