جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حی

حی

حی
نام دیگر حرف ’حاء’، یکی از حروف الفبای عربی، (المعجم) :
نان از حی حسیبک
در پیچ و جیم زیجک،
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا

حی

حی
دهی است از دهستان نرینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری. دارای 754 تن سکنه است. از زرینه رود مشروب میشود. محصولاتش غلات، بنشن و قلمستان. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی آن: قالیچه، گلیم و جاجیم بافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

حی

حی
نامی است از نامهای خدای تعالی. زندۀ همیشه. (مهذب الاسماء) : هو الحی الذی لایموت.
مدبر و غنی و صانع و مقدر و حی
همه بلفظ برآویخته ست ازو بیزار.
ناصرخسرو.
اول دفتر بنام ایزد دانا
صانع و پروردگار حی و توانا.
سعدی.
و رجوع به صفات خدا شود
لغت نامه دهخدا