جدول جو
جدول جو

معنی حفیظه

حفیظه
نگهداری و بازداشت از ناروا، حمیت، غضب، خشم
تصویری از حفیظه
تصویر حفیظه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حفیظه

حفیظه

حفیظه
بازداشت از ناروا، حمیت، کینه و خشم. (مهذب الاسماء). خشم. (منتهی الارب). خشم و آزار، طبیعت. ج، حفائظ
لغت نامه دهخدا

حفیظت

حفیظت
چشم پنام (تعویذ)، خشم گرفتن، رگداشت (غیرت) خشم غضب، خنگ و نبرد
حفیظت
فرهنگ لغت هوشیار

حفیره

حفیره
گور کنده گودال کنده، کاویده، چاه، گریچه (نقب زیرزمین) گودال مغاک، قبر گور، جمع حفایر (حفائر)
فرهنگ لغت هوشیار

حفینه

حفینه
مانند جهینه و جفینه نام است. و این مثل بهر سه صورت نقل شده است: و عند حفینه الخبر الیقین. رجوع به جهینه شود
لغت نامه دهخدا

حفیره

حفیره
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری اهواز و پنج هزارگزی خاور راه آهن بندر شاهپور به اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت و گرمسیری است. دارای 150 تن سکنه میباشد. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ آل ابوبالا هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا