جدول جو
جدول جو

معنی حدو

حدو
آواز خواندن ساربان برای شتران که تند بروند، راندن شتر با خواندن سرود و آواز
تصویری از حدو
تصویر حدو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حدو

حدو

حدو
جمع حد، کوستک ها خچور، آیین ها، اندازه ها زجر کردن و راندن شتران بسرود و آواز
فرهنگ لغت هوشیار

حدو

حدو
راندن. (دهار). حداء. زجر کردن و راندن شتران را به سرود و آواز. (منتهی الارب). حدی خواندن. براندن شتران با آواز حدی. راندن شتر به نغمه. (تاج المصادر بیهقی) ، حدو لیل نهار را، تابع گردیدن شب روز را، حدو بر، برانگیختن بر. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

حدث

حدث
هم سخن وقصه گوی مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن مرد بسیار سخن، پر سخن، خوش سخن
فرهنگ لغت هوشیار