جدول جو
جدول جو

معنی چندبر

چندبر
چندضلعی، شکلی که از چند ضلع ساخته شده باشد، سطحی محدود به یک منکسر مسدود، شکلی که از تقاطع چند خط به وجود آید
تصویری از چندبر
تصویر چندبر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چندبر

چندبر

چندبر
سطحی که چند خط مستقیم بر آن محیط باشد کثیر الاضلاع چند ضلعی
چندبر
فرهنگ لغت هوشیار

چندبر

چندبر
سطحی که چند خط مستقیم بر آن محیط باشد، کثیرالاضلاع، چند ضلعی
چندبر
فرهنگ فارسی معین

چندار

چندار
دهی است جزء دهستان برغان ولیان بخش کرج شهرستان تهران که در 30 هزارگزی باختر کرج و 6 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین و در دامنۀ کوه واقع است. هوایش سردسیری است و 1125 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه برغان. محصولش غلات، بنشن، چغندر قند، میوه و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و کرباس بافی و راهش از طریق کردان و بانوصحرا ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

چندر

چندر
گیاهی است از تیره اسفناجیان و یکی از گونه های گیاه پازی میباشد و دارای انواع متعدد است. چغندر معمولی گیاهی است دو ساله در سال اول مواد غذایی را در ریشه ستبرش اندوخته میکند و در سال دوم گل و بذر میدهد. چغندر معمولی در حدود 2 تا 6 مواد قندی دارد پنجر پنجار. یا چغندر قند. گونه ای از چغندر که برای استفاده از قند ذخیره شده در ریشه اش کشت میشود و در کارخانه های قند سازی قند آنرا استخراج میکنند
فرهنگ لغت هوشیار

چنبر

چنبر
محیط دایره، حلقه، هر چیز دایره مانند،
در علم زیست شناسی دو استخوان در دو طرف بالای سینه که به صورت افقی بین جناغ سینه و استخوان کتف قرار دارد، ترقوه،
در موسیقی حلقۀ چوبی دایره یا دف که روی آن پوست می کشند، در موسیقی بحر دوازدهم از اصول هفت گانۀ موسیقی
چَنبَر زدن: دور خود حلقه زدن مانند حلقه زدن ما
چَنبَر ساختن: مانند حلقه کرد
چَنبَرِ مینا: کنایه از آسما
چنبر
فرهنگ فارسی عمید

چنبر

چنبر
محیط دایره، حلقه، هر چیز دایره مانند، دو استخوان که بطور افقی بین استخوان جناغ و استخوان کتف قرار دارد
چنبر
فرهنگ فارسی معین

چندر

چندر
قسمتی از اعضای گوسفند که نه گوشت خالص است بلکه به رگها و عصبها پیوسته و به پختن نرم نشود و از این رو جویدن آن ممکن نباشد. پارۀ گوشت پررگ وپی که جویده نشود. فضول گوشت. الیاف گوشت که نپزد و سخت ماند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا