جدول جو
جدول جو

معنی تمام عیار

تمام عیار
زر و سیم که عیار آن کامل باشد، بی غش، خالص
تصویری از تمام عیار
تصویر تمام عیار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تمام عیار

تمام عیار

تمام عیار
کامل عیار و خالص. (غیاث اللغات). سره. زر تمام عیار. زر خالص. زر دهدهی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بی غش و پاک:
دنیا بعرض فقره بده وقت من یزید
کان گوهر تمام عیار ارزد این بها.
خاقانی.
نقد مغشوش در جنب طلای تمام عیار رواج نپذیرد. (حبیب السیر).
باز صادق که بود در همه کار
چون زر جعفری تمام عیار.
(نقل از حبیب السیر جزء4 از ج 3 ص 322).
شود بساط جهان چون زر تمام عیار
کنند کوشش اگر خلق درروایی هم.
صائب (از آنندراج).
، تمام اجزاء. کامل و بی نقصان. (آنندراج). بی کم و کاست بدون نقص: قلندری تمام عیار، مردی تمام عیار، زنی تمام عیار، که از هر جهت کامل باشد. رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

تمام عیاری

تمام عیاری
بارنداشتن مسکوک. کامل عیاری. خل-وص مسکوک غش آن کم و در حکم هیچ باشد. رجوع به تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 66 شود
لغت نامه دهخدا

ناتمام عیار

ناتمام عیار
بش اپر (بش ناتمام و اپر عیار) آنچه که عیارش کامل نباشد مغشوش (زر و سیم) : به سوق صیرفیان درحکیم راآن به که برمحک نزند سیم ناتمام عیار. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

ناتمام عیار

ناتمام عیار
صفت زر و سیم مغشوش و ناسره. که عیارش تمام نیست:
به سوق صیرفیان در حکیم را آن به
که بر محک نزند سیم ناتمام عیار.
سعدی
لغت نامه دهخدا