جدول جو
جدول جو

معنی پیش قسط

پیش قسط
قسمت اول از پولی که باید به اقساط داده شود
تصویری از پیش قسط
تصویر پیش قسط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیش قسط

پیش قسط

پیش قسط
پیشا دست ستد و داد جز به پیشا دست - داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی) پیشا کاست آرمون مساعده وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسمت وجهی که پیشکی دهند و بقیه را باقساط، بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیش قسط

پیش قسط
مساعده، وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسط، بیعانه
پیش قسط
فرهنگ فارسی معین

پیش قسط

پیش قسط
مساعده، قسمت نخست از چند قسمت وجهی که بعاجل دهند و اقساط دیگر را به آجل. یک حصه از چند حصۀ پرداخت پولی، بیعانه
لغت نامه دهخدا

پیش دست

پیش دست
پیشکار، مددکار، معاون، آنکه در امری یا کاری زودتر از دیگری اقدام کند
پیش دست
فرهنگ فارسی عمید