معنی پیخال پیخال چرک، شوخ، وسخ، فضله، براز، مدفوع، فضلۀ مرغ، برای مثال درآمدم پس دشمن چو چرغ وقت شکار / چو چرز برزد نا گه به ریش من پیخال (مسعودسعد - ۲۶۷) تصویر پیخال فرهنگ فارسی عمید