جدول جو
جدول جو

معنی پنج روزه

پنج روزه
مدت پنج روز، آنچه پنج روز طول بکشد، کنایه از مدت کم، برای مثال دور مجنون گذشت و نوبت ماست / هرکسی پنج روزه نوبت اوست (حافظ - ۱۳۶ حاشیه)
تصویری از پنج روزه
تصویر پنج روزه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پنج روزه

پنج روزه

پنج روزه
آنچه پنج روز طول کشد، مدت اندک. یا پنج روزه دنیا. مدت عمر
پنج روزه
فرهنگ لغت هوشیار

پنج روزه

پنج روزه
کنایه از مدت اندک باشد:
این پنج روزه مدت ایام آدمی
آزار مردمان نکند جز مغفلی.
سعدی.
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی.
سعدی.
- امثال:
هر کسی پنج روزه نوبت اوست.
- پنج روزۀ دنیا، کنایه است از مدت عمر
لغت نامه دهخدا

پنج روزی

پنج روزی
هر یک از دوازده ماه ایران باستان دارای سی روز بود و سال سیصد و شصت روز بنابراین هر سال شمسی پنج روز کم داشت برای جبران در آخر هر سال پنج روز دیگر (بنام پنجه دزدیده) می افزودند تا سال شمسی درست سیصد و شصت و پنج روز باشد خمسه مسترقه بهیزک پنجک
فرهنگ لغت هوشیار

پنج روزی

پنج روزی
اندرگاهان. پنجی. فنجی. پنجک. پنجه. فنجه پنجۀ دزدیده. پنجۀ گزیده. خمسۀ مسترقه. ایام المسترقه. ایام المختاره: خسروان چون نوروز بودی بر تخت نشستندی و پنج روز رسم بودی که حاجت مردم روا کردندی و عطاهای فراوان دادندی و چون این پنج روزی بگذشتی به لهو کردن... مشغول شدندی. (روضهالمنجمین)
لغت نامه دهخدا

پنج روز

پنج روز
آنچه پنج روز طول کشد، مدت اندک. یا پنج روزه دنیا. مدت عمر
پنج روز
فرهنگ لغت هوشیار

پنج روز

پنج روز
کنایه است از مدت اندک چنانکه گویند دنیا پنج روز است:
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پنج کوهه

پنج کوهه
سپاهی که پنج فوج داشته باشد و بعربی آنرا خمیس گویند: مقدمه قلب میمنه میسره و ساقه
فرهنگ لغت هوشیار