جدول جو
جدول جو

معنی پس نشاندن

پس نشاندن
به عقب راندن، کسی را پس زدن و دور کردن، سپاهیان دشمن را شکست دادن و دور کردن
تصویری از پس نشاندن
تصویر پس نشاندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پس نشاندن

پس نشاندن

پس نشاندن
پس نشانیدن. لشکر خصم را بعقب نشستن داشتن
لغت نامه دهخدا

پس نشانیدن

پس نشانیدن
پس نشاندن، به عقب راندن، کسی را پس زدن و دور کردن، سپاهیان دشمن را شکست دادن و دور کردن
پس نشانیدن
فرهنگ فارسی عمید

پس ستاندن

پس ستاندن
چیز داده را گرفتن فراز گرفتن باز گرفتن واستدن استرداد: کتابش را پس گرفت، مکافات یافتن پاداش یافتن پاد افراه یافتن: از هر دست که بدهی پس میگیری. یا پی گرفتن بایع سلعه را از مشتری. متاع فروخته را از مشتری پس گرفتن وردبهای آن. یا پس گرفتن درس از طفل. درس خوانده را از طفل پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پس خواندن

پس خواندن
کسی را دعوت بباز گشتن کردن، یا پس خواندن صیغه. (عقد)، فسخ کردن صیغه
فرهنگ لغت هوشیار

پس ستاندن

پس ستاندن
پس گرفتن، گرفتن چیزی که به کسی داده شده، واستدن، چیزی را که فروخته شده از خریدار گرفتن و پول آن را رد کردن
پس ستاندن
فرهنگ فارسی عمید

گل نشاندن

گل نشاندن
گل کاشتن: بنام خلاف تو گر گل نشانند سنان جگر دوز و خنجر دهد بر. (ازرقی)
فرهنگ لغت هوشیار