جدول جو
جدول جو

معنی پرستاروش

پرستاروش
پرستارمانند مانند پرستار مانند غلام و برده
تصویری از پرستاروش
تصویر پرستاروش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پرستاروش

پرستاره

پرستاره
خدمتکار (مطلقا) خادم، غلام بنده برده عبد، کنیز خادمه امه حاضنه داه مقابل حره، فرمانبردار مطیع، پرستنده عابد عبادت کننده، زن همسر زوجه، زنی که در بیمارستان از بیماران بیماروان مریض دار خادم بیماران، پاسدار حافظ حارس ملازم گوشدار، جمع پرستاران. یا پرستاران خیال. شعرا و صاحبان نظم و نثر
فرهنگ لغت هوشیار

پرستاری

پرستاری
شغل و عمل پرستار، مراقبت کردن از شخصی که توانایی انجام کارهای روزمرۀ خود را ندارد
پرستاری
فرهنگ فارسی عمید

پرسیاوش

پرسیاوش
پر سیاووش. پرِ سیاوشان. نام گیاهی است که خلاشۀ آن باریک و سیاه فام و برگ آن سبزرنگ میباشد و بیشتر در گوشه وکنار حوضها میروید. (برهان). و رجوع به پر سیاوشان شود، شکلی از اشکال فلکی مشتمل بر بیست و نه ستاره بصورت مردی بر پای ایستاده و سر غولی دردست آویخته و آنرا رأس الغول خوانند و کواکب آن در برج ثور است به اتفاق ارباب رصد و در زیجات و کتاب صور کواکب به این معنی پرشاوش نوشته اند. (برهان). این کلمه مصحف برساوس است
لغت نامه دهخدا