جدول جو
جدول جو

معنی برای

برای
به منظور، با این هدف که، به علت، به سبب، برای اختصاص دادن چیزی به کار می رود مثلاً این جعبه برای استفاده در مواقع ضروری است، در ازای، در برابر، نسبت به، به خاطر مثلاً برایش می میرد
تصویری از برای
تصویر برای
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با برای

برای

برای
به علت، به سبب، به جهت (تعلیل را رساند)، به خاطر، به منظور (در بیان هدف و مقصود از چیزی)، در برابر (در بیان برابری و تقابل ارزش و مقدار چیزی)، در مدت زمان، به مدت، نسبت به (در بیان رابطه و نسبت میان دو امر)
برای
فرهنگ فارسی معین

برای

برای
از بهر، به جهت، به خاطر، به سبب، به علت، به قصد، به منظور، دربرابر، در عوض، محض، به سوی، به جانب، به طرف
فرهنگ واژه مترادف متضاد