جدول جو
جدول جو

معنی آسایش جو

آسایش جو
آسایش طلب، آسایش خواه، آنکه آسایش می خواهد، آنکه دربند تن آسایی است
تصویری از آسایش جو
تصویر آسایش جو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آسایش جو

آسایش جو

آسایش جو
آسایش جوی. آنکه آسایش طلبد. آنکه فراغت و کاهلی دوست گیرد
لغت نامه دهخدا

آسایش جو

آسایش جو
آسایش خواه، آسایش طلب، تن آسان، راحت طلب، عافیت طلب
متضاد: عافیت سوز، مخاطره جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

آسایش جوی

آسایش جوی
آنکه آسایش طلبد آنکه فراغت و کاهلی دوست دارد آسایش جو آسایش طلب
آسایش جوی
فرهنگ لغت هوشیار

آرامش جو

آرامش جو
آرامش جوی. آنکه طالب آرامش است. آرامش خواه. آرامش طلب
لغت نامه دهخدا