جدول جو
جدول جو

معنی یابیدن

یابیدن
یافتن، پیدا کردن، به دست آوردن، حاصل کردن
تصویری از یابیدن
تصویر یابیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یابیدن

یابیدن

یابیدن
یافتن: چون زحبس دام پای او شکست نفس لوامه بر او یابید دست
یابیدن
فرهنگ لغت هوشیار

یابیدن

یابیدن
یافتن. (آنندراج) :
چو سوی هستی خود راه یابید
سر خود در کنار شاه یابید.
عطار.
چون ز بند دام باد او شکست
نفس لوامه بر او یابید دست.
مولوی.
گفت تا این رقعه را یابیده ام
گنج نه در رنج درپیچیده ام.
مولوی.
از سفر بیدق شود فرزین راد
وز سفر یابید یوسف صد مراد.
مولوی
لغت نامه دهخدا

کابیدن

کابیدن
کاویدن، جستجو کردن، تفحص کردن، کندن، حفر کردن، بحث و ستیزه کردن، بگو مگو کردن، ور رفتن، دست زدن
کابیدن
فرهنگ فارسی عمید