معنی نهان کردن
- نهان کردن
- پنهان ساختن، نهان کردن، نهفتن، پنهان کردن
واژههای مرتبط با نهان کردن
نهان کردن
- نهان کردن
- اخفاء
نهان کردن
- نهان کردن
- مخفی کردن پنهان ساختن
نهان کردن
- نهان کردن
- اختفا، استتار، پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدن، مخفی کردن، نهفتن
متضاد: آشکار ساختن
پنهان کردن
- پنهان کردن
- اخفاء
پنهان کردن
- پنهان کردن
- نهان کردن، مخفی داشتن، پوشیدن، نهفتن
نشان کردن
- نشان کردن
- نشان گذاشتن علامت گذاشتن، توقیع کردن برنامه و مکتوب، مهر کردن امضا کردن: و تا دست بکار برد پای فرازمین نکرد قلم تا بر کاغذ نهاد قلم در ملک کشید و تا نشان کرد علامت خیر کس ندید، انگشتری یا حلقه برای دختر نامزد خریدن و در انگشت وی کردن بنشانی نامزدی نامزد کردن
نهار کردن
- نهار کردن
- گرسنه ماندن گرسنگی کشیدن: (... کار بدرجه ای بکشید که نیز هیچ نخورد و روزها برآمد و نهار کرد و اطباء در معالجت او عاجز آمدند)، ناشتا شکستن: (گر همچو صبح صاف بود اشتهای تو با قرص آفتاب توانی نهار کرد) (مخلص کاشی آنند)
نشان کردن
- نشان کردن
- علامت گذاشتن، مهر کردن، نامزد کردن، برگزیدن
پنهان کردن
- پنهان کردن
- نهان کردن، نهفتن
