جدول جو
جدول جو

معنی میان بالا

میان بالا
کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند، میان قد
تصویری از میان بالا
تصویر میان بالا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با میان بالا

میان بالا

میان بالا
کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند میان قد متوسط القامه
میان بالا
فرهنگ لغت هوشیار

میان بالا

میان بالا
مرد متوسطقامت. (آنندراج). نه بلند و نه کوتاه. (ناظم الاطباء). میانه بالا. میانه قد. آنکه قدش نه بلند باشد نه کوتاه. متوسطقامت. (از یادداشت مؤلف). نه بلند و نه کوتاه. (ناظم الاطباء). ربعه. که قدی متوسط نه بلند و نه کوتاه دارد. که قامتی باندام دارد نه درازی دراز و نه کوتاهی کوتاه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به میانه بالا شود
لغت نامه دهخدا

میانه بالا

میانه بالا
کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند میان قد متوسط القامه
میانه بالا
فرهنگ لغت هوشیار

مایان بالا

مایان بالا
دهی از دهستان اردمه است که دربخش طرقبۀ شهرستان مشهد واقع است و 1130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

کیان بالا

کیان بالا
دهی از دهستان سگونداست که در بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفۀ سگوند هستند و زمستانهابه قشلاق می روند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

میان بالان

میان بالان
دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین، واقع در 9هزارگزی راه عمومی با 251 تن جمعیت. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

میانه بالا

میانه بالا
ربعه. مربوع. (دهار). با بالایی نه بلند و نه کوتاه. میانه قامت. میان بالا. معتدل القامه. با قدی موزون و معتدل. متوسطالقامه (آدمی). که بالایی نه بسیار کوتاه و نه بسیار بلند دارد. آنکه قدی متوسط دارد نه دراز و نه کوتاه. (یادداشت مؤلف) : مردی بود مأمون به گونه اسمر و میانه بالا. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا

میان خالی

میان خالی
میان تهی کاواک به جز عمود نیست روز و شب خورشش شگفت نیست ازو گر شکمش کاواک است (لبیبی) آنچه که داخل آن خالی باشد میان تهی. یا توپ میان خالی. تهدید طرف بدون داشتن اسباب و وسایل
فرهنگ لغت هوشیار