جدول جو
جدول جو

معنی متعهدله

متعهدله
کسی که عهد و پیمان به نفع او بسته شده است
تصویری از متعهدله
تصویر متعهدله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با متعهدله

متعهد له

متعهد له
بابیز نیافت کسی که تعهد بنفع او انجام یافته مقابل متعهد
متعهد له
فرهنگ لغت هوشیار

متعهدین

متعهدین
جمع متعهد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
متعهدین
فرهنگ لغت هوشیار

متعثکله

متعثکله
بسیارخوشه. یقال: عذق متعثکل و نخله متعثکله و کذلک عذق متعثکل و نخله متعثکله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متعاظله

متعاظله
ملخ بر هم نشسته و لازم گرفته یکدیگر را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاظل شود
لغت نامه دهخدا

متعادیه

متعادیه
ارض متعادیه، زمین مختلف با سنگ و کلوخ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). زمین مختلف سنگناک دارای دره و زمین باسنگ و کلوخ. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعادی شود
لغت نامه دهخدا

متبادله

متبادله
مؤنث متبادل.
- حمای متبادله، آن است که یک تب به آخر رسیده سپس تب دیگر ظاهر شود. (بحرالجواهر، یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به متبادل و تبادل شود
لغت نامه دهخدا