معنی لگد کردن
- لگد کردن
- پا بر روی کسی یا چیزی گذاشتن، پایمال کردن
واژههای مرتبط با لگد کردن
لگد کردن
- لگد کردن
- بایکوت کردن، بی سپر کردن، لگدمال کردن، پایمال کردن
لگد کردن
- لگد کردن
- پی سپر کردن. پایکوب کردن
گد کردن
- گد کردن
- گدایی کردن، شیر پشمین از برای گد کنند بومسیلم را لقب احمد کنند. (مثنوی)
لمس کردن
- لمس کردن
- بساویدن
قصد کردن
- قصد کردن
- آهنگ آن کردن، یازش، یازیدن
بند کردن
- بند کردن
- اسیر کردن، دربند کردن، چسباندن
بلند کردن
- بلند کردن
- برداشتن چیزی و بالا بردن، برافراشتن (بناو مانند آن)، راست کردن (قد و قامت)، آماده کردن پسر یا دختر یا زنی برای مباشرت با او، دزدیدن، بزرگ کردن، دراز کردن، برخیزاندن، بیدار کردن از خواب
درد کردن
- درد کردن
- احساس دردی در عضوی از اعضای بدن، پایم درد میکند
رشد کردن
- رشد کردن
- بالیدن
