جدول جو
جدول جو

معنی گرو ستاندن

گرو ستاندن
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن، گرو ستدن
تصویری از گرو ستاندن
تصویر گرو ستاندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گرو ستاندن

گرو ستدن

گرو ستدن
چیزی را بعنوان رهن پذیرفتن: گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان بعد ازین خرقه صوفی بگرو نستانند. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

گرو ستدن

گرو ستدن
چیزی را بگرو پذیرفتن. چیزی را به رهن قبول کردن. کالائی یا چیزی دیگر را در مقابل وام به وثیقه گرفتن:
گرو بستان نه پایندان و سوگند
که پایندان نباشد همچو پابند.
سعدی (صاحبیه).
گر شوند آگه از اندیشۀ ما مغبچگان
بعد از این خرقۀ صوفی به گرو نستانند.
حافظ
لغت نامه دهخدا