شغل و عمل گاو تاز، غالب نشان دادن خود را بر دشمن و سخنان تهدید آمیز گفتن و اشتلم نمودن و ترسانیدن او را: ور گمان گاو تازی داری اینک حاضرم گر نمی تازی بمیدانم هم آهنگی مکن. (عرفی)، لاف و گزاف
کنایه از غالب نمودن است خود را بر خصم و سخنان تهدیدآمیز گفتن و اشتلم نمودن و ترسانیدن باشد او را، (برهان) : ای بوی نمانده سنبل پرچین را در باغ گلی نیست مرآن گلچین را امسال حساب گاوتازی دگر است گاو آمد و خورد دفتر پارین را، ظهوری (از ذیل انجمن آرا)، ور گمان گاوتازی دارد اینک حاضرم گر نمیتازی نمیدانم هم آهنگی مکن، عرفی (از آنندراج)، مخفف آن گوتازی است، رجوع به همین کلمه شود، لاف و گزاف نامردان در مقابل حریف، (غیاث)
گاو زمین، در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مِثال ز زخم سمش گاوماهی ستوه / به جستن چو برق و به هیکل چو کوه (فردوسی - لغت نامه - گاوماهی)