فخمیده فخمیده پنبه ای که تخم آن را برآورده باشند. (فهرست مخزن الادویه). زده. فخمده. فلخیده. فلخمیده. (یادداشت بخط مؤلف). خلف تبریزی آرد: پنبه ای را گویند که پنبه دانۀ آن را جدا کرده وبرآورده باشند و هنوز حلاجی نکرده باشند. (برهان) لغت نامه دهخدا
فخمیدن فخمیدن جدا کردن پنبه از پنبه دانه، پنبه زدن، برای مِثال جوان بودم و پنبه فخمیدمی / چو فخمیدمی دانه برچیدمی (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۲۰) فرهنگ فارسی عمید