جدول جو
جدول جو

معنی سواره نظام

سواره نظام
قسمتی از ارتش که افراد آن دارای اسب باشند
تصویری از سواره نظام
تصویر سواره نظام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سواره نظام

سواره نظام

سواره نظام
قسمتی از سربازان که افراد آن سوار اسبند، مقابل پیاده نظام
سواره نظام
فرهنگ لغت هوشیار

سواره نظام

سواره نظام
سپاهیان سواره. قسمتی از سربازان که افراد آن سوار اسبند. مقابل پیاده نظام
لغت نامه دهخدا

سوار نظام

سوار نظام
صنفی از قشون که افراد آن سوار اسب و جز آن باشند مقابل پیاده نظام
سوار نظام
فرهنگ لغت هوشیار

خواجه نظام

خواجه نظام
دهی است از دهستان حومه شهرستان بم، این دهکده در جلگه قرار دارد با هوای گرم، آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات و پنبه و خرما و شغل اهالی زراعت و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

خواجه نظام

خواجه نظام
رجوع به نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی شود:
وآن ملک را که بد ملکشه نام
بود دین پروری چو خواجه نظام.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سوارنظام

سوارنظام
سواره نظام، قسمتی از ارتش که افراد آن دارای اسب باشند
سوارنظام
فرهنگ فارسی عمید