جدول جو
جدول جو

معنی رهور

رهور
راهوار، ویژگی اسب یا استر خوش راه و تندرو
تصویری از رهور
تصویر رهور
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رهور

رهور

رهور
مسافر و سیاح، اسب کوچک خوشراه. (ناظم الاطباء). مخفف رهوار است که اسب خوشراه باشد. (آنندراج) (برهان) :
جهان گردد از خون مردان چو دریا
تو چون نوح و کشتی تو چون خنگ رهور.
عمعق بخارایی.
رجوع به راهوار و رهوار شود
لغت نامه دهخدا

رهور

رهور
روشن شدن چراغ و آتش و جز آن. (المصادر زوزنی چ بینش ص 234). در متون دیگر دیده نشد و ظاهراً مصحف زهور است
لغت نامه دهخدا

دهور

دهور
جمع دهر، زمانه ها روزگار زمانه، عهد عصر زمان دوره، (تصوف) اسما الحسنی، زمان نامتناهی است از لا و ابدا، مقدار هستی و مدت و امتداد پایندگی ذوات بی ملاحظه امور متغیره حادثه چنانکه در زمان ملحوظ است جمع دهور. یا دهر اسفل وعا و طباع کلیه را از حیث انتساب آنها بمبادی عالیه دهر اسفل گویند (دررالفوائد 148)، یا دهر ایسر وعا مثل معلقه (ایضا) یا دهر ایمن. وعا عقول طولیه مترتبه و عرضیه متکائفه (ایضا)، یا دهر کاسه گردان روزگار جهان پایین عالم سفلی
فرهنگ لغت هوشیار