جدول جو
جدول جو

معنی دوفلزی

دوفلزی
پولی که از دو فلز طلا و نقره ضرب شده باشد
تصویری از دوفلزی
تصویر دوفلزی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دوفلزی

دو فلزی

دو فلزی
دوتوپالیدوایوخشی (ایوخش بر گرفته از ایوخشوست فلز فرهنگ پهلوی) قرار دادن واحد پول بر اساس دو فلز یعنی طلا و نقره
فرهنگ لغت هوشیار

دومغزی

دومغزی
دومغز. دومغزه. (یادداشت مولف) :
میی کز خودم پای لغزی دهد
چو صبحم دماغ دومغزی دهد.
نظامی.
همه رخ گل چو بادامه ز نغزی
همه تن دل چو بادام دومغزی.
نظامی.
و رجوع به دومغزه شود، بادام. (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دودرزی

دودرزی
صفت و حالت دودرز. داشتن دو درز و شکاف، کنایه از دودستگی و نفاق و دوتیرگی:
دودرزی ز دل بشکند کوه را
پراکندگی آرد انبوه را.
نظامی.
رجوع به دودستگی شود
لغت نامه دهخدا

دوروزی

دوروزی
دوروزه. منسوب به دوروز، کنایه است از صحت و تندرستی. (آنندراج) (از لغت شوشتر) (جهانگیری) (برهان) :
همی خواهم از داور کردگار
دوروزی ده پاک پروردگار.
فردوسی.
دوروزی و درستی مرترا باد
مباد از بخت بر جان تو بیداد.
(ویس و رامین).
، کنایه است از کار بی قوام و بقا. (از آنندراج). رجوع به دوروزه شود
لغت نامه دهخدا

دوالی

دوالی
هندی جشن چراغ فراخرگی از بیماری ها فراخ گشتن سیاهرگ های پای (واریس)
فرهنگ لغت هوشیار