جدول جو
جدول جو

معنی خرماخرک

خرماخرک
خارک، خار کوچک، نوعی خرمای زرد و خشک، خرک
تصویری از خرماخرک
تصویر خرماخرک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خرماخرک

خرماخارک

خرماخارک
غورۀ خرما. خرماخَرَک. خرمای خشک. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خرماگری

خرماگری
عمل بوجود آوردن خرما. عمل ساختن خرما:
خرماگری بخاک که آمخته ست
این نغزپیشه دانۀ خرما را؟
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

خرمازرد

خرمازرد
دهی است از دهستان بناجوی بخش بناب شهرستان مراغه، واقع در 12هزاروپانصدگزی شمال خاوری بناب و 7هزارگزی شمال خاوری شوسۀ آذرشهر به میاندوآب. جلگه. آب از رود خانه روش وچاه. محصول آن غلات، کشمش، بادام. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

خراخر

خراخر
آوازی که از گلوی شخص خفته یا کسی که گلویش را فشرده باشند برآید
خراخر
فرهنگ لغت هوشیار

خراخر

خراخر
خُرّوپُف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید
خُرخُر، خُرناس، خَرُه، خُرنِش، غَطیط
خراخر
فرهنگ فارسی عمید

خراخر

خراخر
صدا و آوازی را گویند که از گلوی مردم خفته و آن کس را که گلو فشرده باشند برآید. (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرای ناصری). خِرخِر
لغت نامه دهخدا

خرمار

خرمار
سئیس. خادم اسب. (آنندراج). مهتر اسب. آنکه تیمارداشت اسب بکفالت اوست، چاروادار. آنکه خر کرایه میدهد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خمارک

خمارک
دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. دارای 404 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه و گلیم و جاجیم بافی و راه اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا