جدول جو
جدول جو

معنی خاینده

خاینده
جونده، کسی که چیزی را با دندان نرم می کند
تصویری از خاینده
تصویر خاینده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خاینده

خاینده

خاینده
بدندان نرم کننده را گویند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
- ژاژ خاینده، یاوه گو. هرزه گو. بی ربط و یاوه حرف زن. آنکه سخنان یاوه و نامربوط میگوید. آنکه یافه گوید. آنکه در کلام مواظبت گفتار خود نکند و هر پرت و نامربوطی که بدهان آید بیرون ریزد
لغت نامه دهخدا

زاینده

زاینده
دارای توانایی زاییدن، کنایه از دارای توانایی خلق و ابداع، آفریننده، کنایه از افزون شونده
زاینده
فرهنگ فارسی عمید