دربان پادشاه و امیر، پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پردگین، روزبان، ایشیک آقاسی، سادن، پردگی، آغاجی مانع، حائل، آنچه مانع دیدن چیزی شود ابرو در ادبیات در فن بدیع کلمه ای که پیش از قافیۀ اصلی تکرار می شود مانند کلمۀ «یار»، برای مثال هرچند رسد هر نفس از یار غمی / باید نشود رنجه دل از یار دمی و یا «ﻤﺎن داری»، برای مثال ای شاه زمین، بر آسمان داری تخت / سست است عدو تا تو کمان داری سخت (امیرمعزی - ۶۹۳) حاجب ماورا: آنچه از ورای آن چیزی دیده نشوددربان پادشاه و امیر، پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، پَردِگین، روزبان، ایشیک آقاسی، سادِن، پَردِگی، آغاجی مانع، حائل، آنچه مانع دیدن چیزی شود ابرو در ادبیات در فن بدیع کلمه ای که پیش از قافیۀ اصلی تکرار می شود مانند کلمۀ «یار»، برای مِثال هرچند رسد هر نفس از یار غمی / باید نشود رنجه دل از یار دمی و یا «ﻤﺎن داری»، برای مِثال ای شاهِ زمین، بر آسمان داری تخت / سست است عدو تا تو کمان داری سخت (امیرمعزی - ۶۹۳) حاجبِ ماورا: آنچه از ورای آن چیزی دیده نشود