جدول جو
جدول جو

معنی چراغ پا

چراغ پا
هر چیزی که چراغ روی آن بگذارند، پایۀ چراغ، حالت ایستادن اسب هنگامی که هر دو دست خود را بلند کند و روی دوپا بایستد
تصویری از چراغ پا
تصویر چراغ پا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چراغ پا

چراغپا

چراغپا
پایه چراغ آنچه که چراغ را روی آن گذارند، حالت ایستادن اسب هنگامی که هر دو دست خود را بلند کند و روی دو پای خویش بایستد
فرهنگ لغت هوشیار

چراغپا

چراغپا
پایه چراغ، آن چه که چراغ را روی آن گذارند، حالت ایستادن اسب هنگامی که هر دو دست خود را بلند کند و روی دو پای خویش بایستد
چراغپا
فرهنگ فارسی معین

چهار پا

چهار پا
حیوان چهار پا، مانند اسب، استر، خر، شتر و امثال آن
چهار پا
فرهنگ لغت هوشیار

چراغ کش

چراغ کش
آنکه چراغ را بکُشد و خاموش کند، کنایه از کسی که چراغ را خاموش کند تا در تاریکی عمل شنیع انجام دهد
چراغ کش
فرهنگ فارسی عمید

کلاغ پا

کلاغ پا
غازاَیاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
پایِ کَلاغ، زَغارچه، آطریلال، اِطریلال، پاکَلاغی، رِجلُ الغُراب
کلاغ پا
فرهنگ فارسی عمید

چراغ آه

چراغ آه
ظاهراً خاقانی در بیت ذیل بمعنی شعله و سوز آه، شعلۀ دم، روشنی دم ونفس و آه مشتعل و فروزان آورده:
با چراغ آسان نشاید بر سر گنج آمدن
من چراغ آه چون بنشاندم آسان آمدم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا