جدول جو
جدول جو

معنی چارابرو

چارابرو
نوجوانی که تازه پشت لبش موی درآورده، نوخط، جوان زیبا که در پشت لب او به اندازۀ ابرو موی درآمده است، برای مثال بلاست عاشقی نوخطان چارابرو / ز چار موجۀ دریا نجات ممکن نیست (صائب - لغت نامه - چارابرو)
تصویری از چارابرو
تصویر چارابرو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چارابرو

چارابرو

چارابرو
نوخط که پشت لب او بحد موی ابرو برآمده است. آنکه خط پشت لب او دمیده است. شاهدی که خط بر پشت لب دارد. کنایه از معشوق نوخط. (آنندراج). امردی که تازه بروت وی سبز شده باشد. (ناظم الاطباء) :
عشق افزون می شود چون حسن میگردد زیاد
تا تو چارابرو شدی چشمم ز شوقت گشت چار.
غنی (از آنندراج).
بلاست عاشقی نوخطان چارابرو
ز چارموجۀ دریا نجات ممکن نیست.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چارابرو شدن شود، یک قسم از قلندران که موهای ریش و بروت و ابرو را می تراشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

لارکبرو

لارکبرو
نام کرسی بخش در ایالت (کانتال) از ولایت اُرّیاک، بر ساحل رودِ ’سِر’، دارای راه آهن و 1564 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

ارابهو

ارابهو
ناحیه ایست در مشرق ولایات متحدۀ امریکا، مساحت آن 4600 میل مربع، سکنۀ آن 6829 تن و راه آهن از آن گذرد. کرسی آن دنقر است. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، شهریست واقع در اراضی کوهستانی، بیک مرحله در جنوب غربی قسطمونی و آن کرسی لواء قسطمونی است ودر جوار آن نهریست بنام اراج صو که بنهر ویران شهر پیوندد و به بحر اسود ریزد. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

چاربرج

چاربرج
اسم عمارت حکومتی بندر بوشهر و آن عمارتی است که در چهار ضلع آن چهار برج ساخته و بهمین مناسبت به این اسم موسوم گردیده است. شیخ نصرخان از طایفۀ آل مذکور که سمت مصاهرت مرحوم حسنعلی میرزای فرمانفرما ولد خاقان خلدآشیان فتحعلی شاه طاب ثراه را داشته و هنوز از خانوادۀ او در بندر بوشهر هستند این عمارت را در عهد خاقان مغفور مبرور بنا نموده است و بعد خرابی بهمرسانیده در عهد ناصرالدین شاه سنگ بستی در کنار مرداب که غاوی مینامندساخته شده و مخارج بسیاری کرده اند و دهنۀ چاربرج گردیده. در زمان حکومت مرحوم مؤیدالدوله طهماسب میرزا ولد مرحوم محمد علی میرزا بالاخانه ای رو به غاوی و دوبری شهر بنا نموده اند که در حقیقت یک ضلع یعنی یک برج از این چهار برج محسوب میشود و تقریباً منزل شخصی حاکم بندر بوشهر همان بالا خانه است: در تاریخ فارس تألیف میرزا جعفرخان خورموجی در ذکر بندر بوشهر مسطور است، ’که در اواخر دولت نادری شیخ ناصرخان ابومهیری که از اعراب نجد و در جهازات نادرشاهی ناخدایی با اعتبار بود شهر را بانی و صاحب اختیار آمد چون سه سمت بحر و یک طرف متصل براست سمت خشکی را حصنی حصین و بروجی رصین برافراشت’ ممکن است بنای چاربرج را نیزهمین شیخ ناصرخان کرده باشد. (مرآت البلدان ج 1)
لغت نامه دهخدا

چاربری

چاربری
شاخه ای از ایل بختیاری منسوب به طایفۀ ’آسترکی’ که شعبه ای از هفت لنگ بختیاری است. (جغرافی سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا

چاربرگ

چاربرگ
چاربرگ مختلف در بازی آس. چهار ورق مختلف بازی، (تک خال و شاه و بی بی و سرباز)
نام گلی است. (آنندراج) ، لالۀ کوهی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

چاربرد

چاربرد
نام شهری است که چاربردی شارح شافیه منسوب بدان است کذا سمع من الاوستاد العلامه شیخ محمد خضرشیرازی. (آنندراج). جاربَرد. رجوع به جاربرد شود
لغت نامه دهخدا