معنی جر جر جَر شکاف، رخنه، چاک، شکاف زمین، برای مثال ایزد بر آسمانت همی خواند / تو خویشتن چرا فکنی در جر (ناصرخسرو - ۴۶)، جوی، نهر کوچک شکاف، رخنه، چاک، شکاف زمین، برای مِثال ایزد بر آسمانت همی خواند / تو خویشتن چرا فکنی در جر (ناصرخسرو - ۴۶)، جوی، نهر کوچک تصویر جر فرهنگ فارسی عمید