جا زدن جا زدن کنایه از منصرف شدن، تسلیم شدنفروختن یا دادن جنس بنجل و نامرغوب به جای جنس خوبقرار دادن قطعه ای در جای اصلی خود فرهنگ فارسی عمید
جدا شدن جدا شدن پایان دادن به رابطۀ زناشویی، قطع شدن، گسیخته شدن، سوا شدن، جدا گشتندور شدنمتمایز شدن فرهنگ فارسی عمید