جدول جو
جدول جو

معنی تخم مرغی

تخم مرغی
به شکل تخم مرغ، شبیه تخم مرغ، بیضوی، بیضی
تصویری از تخم مرغی
تصویر تخم مرغی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تخم مرغی

تخم مرغی

تخم مرغی
بیضی. بشکل تخم مرغ. چون تخم مرغ از حیث شکل: کلاه تخم مرغی، در تداول به فروشندۀ تخم مرغ هم اطلاق میشود
لغت نامه دهخدا

تخم مرغ

تخم مرغ
بیضه مرغ تخم ماکیان خایه. یا تخم مرغ عسلی. تخم مرغی که در آب گرم نیم پز کنند
فرهنگ لغت هوشیار

تخم مرغ

تخم مرغ
جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، خاگ، مُرغانِه، آستینِه، آسینِه و از چند قسمت تشکیل می شود مثلاً
۱) پوست آهکی که دارای منافذ ریز برای تنفس نطفه است،
۲) پوست نازکی که در داخل پوست آهکی وجود دارد،
۳) آلبومین یا سفیدۀ تخم که مایع لزج بی رنگی است و پس از پخته شدن سفید و سفت می شود،
۴) زرده که ماده ای است چرب و زرد رنگ و در میان سفیده قرار دارد،
۵) نطفه، بیضۀ مرغ، خایه
تخم مرغ
فرهنگ فارسی عمید

تخم مرز

تخم مرز
دهی از دهستان میان ولایت در بخش حومه شهرستان مشهد است که در 13هزارگزی شمال باختری مشهد و دوهزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به قوچان قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 110 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا