کنایه از غرور و تکبر کردن. (آنندراج از بهار عجم) : شکر کن غره مشو بینی مکن گوش دار و هیچ خودبینی مکن هر کسی کو از حسد بینی کند خویشتن بی گوش و بی بینی کند. مولوی
فزونی نمودن. برتری کردن. مقام والاتر طلبیدن. سبقت گرفتن. برتری یافتن: خدای تعالی او را چندان قوت داده بود که خلق بر وی بیشی نتوانستی کردن. (ترجمه طبری بلعمی). حاسدم بر من همی بیشی کند این زو خطاست بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین. منوچهری
برداشتن چیزی و بالا بردن، برافراشتن (بناو مانند آن)، راست کردن (قد و قامت)، آماده کردن پسر یا دختر یا زنی برای مباشرت با او، دزدیدن، بزرگ کردن، دراز کردن، برخیزاندن، بیدار کردن از خواب