معنی امکان امکان ممکن بودن، میسر بودن، قدرت، توانایی، برای مثال کنونت که امکان گفتار هست / بگوی ای برادر به لطف و خوشی (سعدی - ۵۳)، فرصت، در فلسفه مقابل وجوب، چیزی که وجود یا عدم آن ضروری نباشد یعنی بود و نبودش یکسان باشد مانند انسان، حیوان، نبات و جماد تصویر امکان فرهنگ فارسی عمید
امکان امکان پابرجا کردن، جای دادن، قادر گردانیدن بر چیزی، قدرت دادن، قابلیت وجود و عدم فرهنگ لغت هوشیار
امکان امکان توانا گردانیدن بر امری، پا برجا کردن، دست یافتن، ممکن بودن، احتمال، توانایی فرهنگ فارسی معین