از یک پدر. برادر و خواهر. دو تن که پدرشان یکی است: مرا بود هم مادر و هم پدر کنون روزگار وی آمد به سر. فردوسی. رسول گفت که با مرگ، خواب هم پدر است به اختیار مکن خواب اختیار و مخسب. صائب
همراه و هم سفر و هم طلب. (برهان) : تا کی دم اهل، اهل دم کو همراه کجا و هم قدم کو؟ نظامی (لیلی ومجنون ص 50). تا هم قدم شدیم سگ پاسبانْت را از فرق فرقدین، قدم برنهاده ایم. خاقانی. با طایفه ای جوانان صاحبدل همدم و همقدم بودم. (گلستان)