معنی وظیفه خوار - فرهنگ فارسی عمید
معنی وظیفه خوار
- وظیفه خوار
- وظیفه خور، کسی که وظیفه و مستمری می گیرد
تصویر وظیفه خوار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با وظیفه خوار
وظیفه خوار
- وظیفه خوار
- گیره خوار روزینه خوار آنکه وظیفه و مستمری گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
وظیفه خوار
- وظیفه خوار
- وظیفه خوارنده. وظیفه خور. آنکه وظیفه و مستمری گیرد. که راتبه دارد و گیرد
لغت نامه دهخدا
وظیفه خور
- وظیفه خور
- آنکه وظیفه میگیرد. (ناظم الاطباء). وظیفه خوار. رجوع به وظیفه خوار شود
لغت نامه دهخدا
وظیفه خور
- وظیفه خور
- جیره خوار، روزی دار، طعمه خوار، نان خور، نواله خور، وظیفه خوار، بازنشسته، متقاعد، مستمری بگیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد